-
چوپان دروغگو
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 10:46
یکی بود یکی نبود، غیر از خدای مهربون، شش میلیارد و خرده ای آدم هم روی زمین زندگی می کردند. یکی از این شش میلیارد و خرده ای نفر، چوپان جوانی بود از نسل سوم و آگاه و دانا و همه چیزدان و مجهز به علم روز و تکنولوژی پیشرفته بشری بود. و به قول معروف یه تیکه آقا بود! ولی این چوپان آقای ما یه مشکل داشت و اونم این بود که حس...
-
از نو
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 00:26
خواهم نوشت...
-
پرده های دل
چهارشنبه 8 اسفندماه سال 1386 18:06
دل آدمی مانند آسمان و تن مانندزمین است . زیرا که خورشید روح از آسمان بر زمین می تابد و آن را به نور حیات منور می دارد . همچنانکه برای زمین هفت اقلیم و آسمان هفت طبقه وجسم را هفت عضو است و دل هم هفت پرده مانند آسمان دارد که : و قد خلقکم اطوارا . و چنانکه هر اقلیم از زمین خا صیت یا ویژگی دارد و برای جسم از هر عضوی بعضی...
-
مسافر از منظومه مسافر
پنجشنبه 2 اسفندماه سال 1386 00:16
دلم گرفته ، دلم عجیب گرفته است. و هیچ چیز ، نه این دقایق خوشبو،که روی شاخه نارنج می شود خاموش ، نه این صداقت حرفی ، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست، نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند. و فکر می کنم که این ترنم موزون حزن تا به ابد شنیده خواهد شد.
-
حسرت همیشگی
سهشنبه 30 بهمنماه سال 1386 11:48
حرفهای ما هنوز ناتمام ... تا نگاه میکنی : وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی ! پیش از آن که با خبر شوی ! لحظه عزیمت تو ناگزیز میشود آی ... ای دریغ و حسرت همیشگی ! ناگهان چقدرزود دیر میشود !
-
قاف
سهشنبه 30 بهمنماه سال 1386 11:47
و قاف حرف آخر عشق است آنجا که نام کوچک من آغاز میشود!
-
خانه ام بی آتش
دوشنبه 29 بهمنماه سال 1386 10:30
خانه ام بی آتش ، دست هایم بی حس و نگاهم نگران ... می توانی تو بیا ، سر این قصه بگیر و بنویس این قلم ، این کاغذ ، این همه مورد خوب !!! صدشقایق زخمی وهزارنیلوفربی صدامی میرد؟!!! اگراینگونه ای آری بنویس راستش می دانی؟طاقت کاغذ من طاق شده پیکر نازک تنهاقلمم ، زیر آوار دروغ خرد شده !!! می توانی تو بیا،سر این قصه بگیروبنویس...
-
سحری در راه
جمعه 26 بهمنماه سال 1386 11:59
-
مرگ در مرداب
جمعه 26 بهمنماه سال 1386 11:57
لب دریا رسیدم تشنه، بی تاب، ز من بی تاب تر، جان و دل آب، مرا گفت : از تلاطم ها میاسای ! که بد دردی است جان دادن به مرداب !